خودشیفته شیرین من
عزیز دلم قبلا تو کتابهای روانشناسی کودک خونده بودم که بچه ها تو سن تو حسابی خودشیفته اند و فکر می کنن عالم و آدم برای آنها خلق شده است ولی تا وقتی که تو این خودشیفتگی رو نشون ندادی باور نمی کردم . اون شب که می خواستیم خونه مامان بزرگ بریم من پیشنهاد دادم که با اتوبوس بریم تا تو یک تجربه جدید داشته باشی . صندلی کنار پنجره نشسته بودیم و تو بیرون رو نگاه می کردی و دائم سوال می پرسیدی و بعد یکدفعه پرسیدی "درختها اونجا واستادن چکار می کنن مامان؟" و من داشتم فکر می کردم که چی جوابت رو بدم که خودت جواب دادی " واستادن دیانا رو نگاه می کنن" مامان فدات شه اینقدر ناز گفتی که من هم باورم شد این درخت ها هیچ کار دیگه ای ندارن جز نگاه کردن ...
نویسنده :
مامان زینب
14:25